کد مطلب:243972 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

اکرام بزرگتر
[3] 3 - و نیز آورده است:



[ صفحه 258]



از محمد بن حسن بن عمار، روایت شده كه گفت: در شهر مدینه و در مسجد پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم، خدمت علی بن جعفر بن محمد، نشسته بودم و چنان بود كه مدت دو سال، نزد او بودم و كارم، نوشتن روایاتی بود كه او از برادرش - امام كاظم موسی بن جعفر علیه السلام، شنیده بود؛ در همین هنگام، امام جواد علیه السلام داخل مسجد شد كه ناگهان علی بن جعفر، بدون عبا و پا برهنه به سوی حضرت دوید و دست مباركش را بوسید و تكریم و احترامش نمود.

امام جواد علیه السلام به او فرمود: عمو جان! بفرما بنشین، خدایت رحمت كند.

علی بن جعفر عرض كرد: سرورم! چگونه بنشینم، در حالی كه شما ایستاده اید؟

وقت علی بن جعفر به جایگاه خویش باز گشت، یاران او زبان به سرزنشش گشودند و گفتند: شما عموی پدر او هستید، با این حال با وی چنین رفتار می كنید؟

علی بن جعفر به آنان گفت: خاموش باشید! وقتی خدای متعال این محاسن - در حالی محاسن خود را به دستش گرفته بود - را، شایسته نمی شمارد و شایستگی را، به این جوان - امام جواد علیه السلام - می بخشد و او را در جایگاه بلندی كه دارد، قرار می دهد؛ من فضیلت و برتری او را منكر شوم؟ پناه می برم به خدا از آنچه به زبان می آورید! بلكه من، بنده ی او می باشم. [1] .


[1] كافي 1: 322 ح 12.